توی تمام سال ۸۹ هر جا که خواستم تاریخ بنویسم نوشتم ۸۸. تمام سال ۸۹, حتی توی اسفندش, روزهای آخر بخش. یعنی یک جوری بهش فکر که می کنم, انگار سال ۸۹ وجود نداشت. از همان شروعش. دوستش نداشتم. نه این که خوب شروع نشده باشد. اما خوب نبود. تا جایی که دیدم برای هیچ کس خوب نبود. (جز یکی دو نفری که سراغ دارم) اصلا کسی را می شناسید که ۸۹ برایش خوب بوده باشد؟
اما خب 90 فرق می کند. همین که نصف شب پا گذاشت توی خانه هایمان, یعنی از جنس روز و ادم هایش و شلوغی هاش نیست. همین که آمد, همین طور که داشتم با تنها بیدار خانه روبوسی می کردم, بهم گفت که قرار است امسال چه کار هایی بکند. گفت که امسال خیلی فرق می کند.
امسال رنگش چیزی مثل توپک های هفت رنگ خواهد بود...
سلام
وبلاگ قشنگی دارین.
اگه دوست داشتی منو با اسم (خیلی خیلی جالب) لینک کن بعدش بیا تو وبم بگو با چه اسمی بلینکمت.
موفق باشی...
سلام آشنا جان
برای من سال 89 سال چندان بدی نبود
اما فکر کنم سال 90 سال توپی برام باشه
چون من موقع سال تحویل خواب بودم
جالب بود...
چه چشم های امیدی به این سال داریم
خدا کند که ناامیدمان نکند
خدا کند که ناامیدش نکنیم!!
(خیلی ناامیدانه حرف می زنم نه؟!!)
اما ۸۹ برای من عالی بود ۸۹ برام پر از عشق بود و اسفندش هم که بوی رسیدن و وصال میداد ۸۹ رو دوست داشتم و دارم تا همیشه