۱۰۱

گفته بودم بازی خطرناکی داریم.

دیدی شوخی شوخی توی بازی سر همدیگر را بریدیم. خون هم را هم ریختیم یک گوشه توی افتاب خشک شود. بشود یک لکه ی سیاه خیابان، فقط!

۱۰۰

اگر زمان همین الان واسه همیشه وایمیستاد...
خیلی بد می شد
باید صبر کنه تا صبح که اون بیدار بشه, بعد تا هر وقتی که خواست ثایت بمونه

۹۹

تا حالا شده بی قراری و تجربه کنی وقتی هی به گوشیت نگاه می کنی، اما ایرانسل قطعه. همراه اول قطعه...

۹۸

بو ها جنایت کارند. چیز هایی را یاداوری می کنن که حس حماقت باری دارند.

خودت هم خریده باشی اش بدتر...

۹۷

خوب می دانم این بازی خطر ناکی که با هم شروع کردیم, جفتمان را کله پا می کند.